English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2673 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prevent defence U جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shock front U جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
strong point U پایگاه دفاعی سنگر مستحکم دفاعی
huygen's principle U قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
frontage U ملوان جبهه جبهه
frontages U ملوان جبهه جبهه
rear echelon U قسمت عقب جبهه عقب جبهه
collective goods U کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
flank U جبهه
flanking U جبهه
fronting U جبهه
front U جبهه
sinciput U جبهه
deploys U جبهه
facade U جبهه
deploying U جبهه
deploy U جبهه
fanades U جبهه
faces U جبهه
front view U جبهه
face U جبهه
vaward U جبهه
facades U جبهه
flanked U جبهه
water front U جبهه رطوبتی
wave front U جبهه موج
tympan U جبهه کلیسا
front U جبهه هوا
warmfront U جبهه گرم
liners U سرباز خط جبهه
tympanon U جبهه کلیسا
tympanum U جبهه کلیسا
line U جبهه جنگ
lines U جبهه جنگ
liner U سرباز خط جبهه
fronting U جبهه هوا
superficies U نما جبهه
line replacement U تعویض خط جبهه
out of line U خارج از خط جبهه
front lines U خط مقدم جبهه
frontages U عرض جبهه
frontage U عرض جبهه
popular front U جبهه ملی
penetration U نفوذ در جبهه
battle line U خط جبهه ناوها
split U از جبهه دورافتادن
apologetic U دفاعی
defensive line U خط دفاعی
backfield U خط دفاعی
vindicative U دفاعی
defensive U دفاعی
cold fronts U جبهه هوای سرد
wave front U جبهه امواج رادیویی
lateral control U کنترل در عرض جبهه
warm front U جبهه هوای گرم
warm fronts U جبهه هوای گرم
popular front U جبهه خلق ملی
cold front U جبهه هوای سرد
front U منادی جبهه جنگ
fronting U منادی جبهه جنگ
frontogenesis U ایجاد جبهه واحد
linesman U سربازخط جبهه خط بان
linesmen U سربازخط جبهه خط بان
front lines U خطوط جلو جبهه
pockets U پیش رفتگی خط جبهه
in other sectors U در قسمتهای دیگر جبهه
pocket U پیش رفتگی خط جبهه
mixer U نوعی خط دفاعی
coverings U بازی دفاعی
mixers U نوعی خط دفاعی
five man line U خط دفاعی 5 نفره
defensive league U اتحاد دفاعی
defensive war U جنگ دفاعی
defensive league U اتحادیه دفاعی
agger U پشته ی دفاعی
defensive fire U اتش دفاعی
stack the defence U ارایش دفاعی
covers U بازی دفاعی
cover U بازی دفاعی
zones U منطقه دفاعی
blue line U خط دفاعی هاکی
zone U منطقه دفاعی
preventive war U نبرد دفاعی
defense position U موضع دفاعی
defense base U پایگاه دفاعی
defense information U اطلاعات دفاعی
odd front U خط دفاعی 4 نفره
defense mechanism U مکانیسم دفاعی
defence mechanisms U مکانیزم دفاعی
defence mechanism U مکانیزم دفاعی
defensively U حالت دفاعی
backcourt U نیمه دفاعی
rejoinders U پاسخ دفاعی
rejoinder U پاسخ دفاعی
limited objective U هدف نزدیک به جبهه دشمن
split end U گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
strongside U مربوط به جبهه قوی زمین
apologist U نویسندهء رسالهء دفاعی
sandbagged U ایجاداستحکامات دفاعی کردن
protective cover U جان پناه دفاعی
defensive player U شطرنج باز دفاعی
press U تاکتیک دفاعی فشرده
rejoinder U پاسخ دفاعی دادن
sandbagging U ایجاداستحکامات دفاعی کردن
pale U حصار دفاعی دفاع
sandbags U ایجاداستحکامات دفاعی کردن
defensive wrestler U کشتی گیر دفاعی
rejoin U پاسخ دفاعی دادن
presses U تاکتیک دفاعی فشرده
apologists U نویسندهء رسالهء دفاعی
defensiveness U حالت دفاعی داشتن
rejoining U پاسخ دفاعی دادن
rejoinders U پاسخ دفاعی دادن
bump and run U نوعی مانور دفاعی
bump and go U نوعی مانور دفاعی
guarding U حالت دفاعی شمشیرباز
palest U حصار دفاعی دفاع
switch position U موضع رابط دفاعی
switch position U موضع دفاعی بینابین
guard U حالت دفاعی شمشیرباز
cross block U سد کردن خط دفاعی از کنار
decompensation U فروپاشی مکانیسمهای دفاعی
Cashel U [استحکامات دفاعی ایرلندی]
ante-mural [e] U جان پناه دفاعی
guards U حالت دفاعی شمشیرباز
defense articles U اماد و تجهیزات دفاعی
rejoined U پاسخ دفاعی دادن
sandbag U ایجاداستحکامات دفاعی کردن
cover up U در لاک دفاعی فرورفتن
cover-up U در لاک دفاعی فرورفتن
cover-ups U در لاک دفاعی فرورفتن
bangoe gei U تکنیک دفاعی تکواندو
rejoins U پاسخ دفاعی دادن
paler U حصار دفاعی دفاع
back judge U داور در محوطه دفاعی
first defense gun U جلوترین تیربار دفاعی
lateral U افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
frontolysis U زدودن یا معدوم ساختن جبهه هوایی
orthograph U تصویر جبهه ساختمان با خط ها و گوشههای راست
extended defense U پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
split t U نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
corrals U دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corralling U دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corralled U دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
parrying U حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
corral U دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
defensive U منطقه دفاعی شامل دروازه
special pleader U متخصص تهیه لوایح دفاعی
broken field U محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
parried U حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
parry U حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
parries U حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
integrated defense U پدافند ازمناطق توام دفاعی
stationary front U جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
chevaux de fries U [ترتیب دفاعی مانع های تیز]
seams U نقطه باز بین دو منطقه دفاعی
seam U نقطه باز بین دو منطقه دفاعی
d , top concept U تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
rimrock U صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
dead time U زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead freight U کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
formation U برنامه سازمان دفاعی یاتهاجمی در اغاز هر مسابقه
defenceman U مدافع منطقه دفاعی غیر ازدروازه بان
redoubt U موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
audible U تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
take guard U وضع دفاعی توپزن جلو میلههای کریکت
vertical U نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
capacity U استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
idle U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idles U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idled U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idlest U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
frees U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
capacities U استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
freeing U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freed U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
fourth generation computers U فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
bitmap U معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
peace dividend U ازبین رفتن بودجه دفاعی دراواخر سال ۱۹۸۰
quads U چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quad U چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
composite demand U تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
band U شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
bands U شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
guerillas U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrilla U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrillas U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
strong side U سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
declaring U پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
declares U پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
break out U نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
special pleading U علم تهیه لوایح دفاعی و طرح ریزی دفاع در محکمه
declare U پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
ieee U که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
shareware U نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
exerciser U وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
duplex U دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
duplexes U دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
joint tenants U در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
common use U مورد استفاده عمومی استفاده مشترک
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1popsicle
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
2purchase off the registry
1چطوری میتونیم از استخر و باشگاه ورزشی اینجا استفاده کنیم
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com